یادداشت توماس مولر، دست کم گرفته شدهترین بازیکن جهان فوتبال
توماس مولر تا به امروز در کارنامه درخشان خود چیزهای زیادی نامیده شده است؛ اما تنها دو کلمه حق مطلب را برای او ادا میکند: کلاس جهانی!
برچسب زدن به مولر به عنوان هر چیز دیگری جز بازیکن کلاس جهانی به این دلیل که او ممکن است ناخوشایند یا کم اهمیت به نظر برسد، مانند کم اهمیت جلوه دادن جایگاه شاهانهی تیرانوزاروس رکس (تیرکس) در دوران ما قبل تاریخ به دلیل دستان کوتاهش است. بازیکنان به 136 گل و 187 پاس گل در بوندسلیگا نمیرسند، 11 قهرمانی بیسابقهی بوندسلیگا، شش جام حذفی و دو لیگ قهرمانان اروپا را به دست نمیآورند مگر این که در صدر زنجیره غذایی قرار بگیرند.
بیشتر بحثهایی که درباره مولر ایجاد میشود ناشی از موقعیت تا حدی انتزاعی او در زمین است. اسطوره بومی بایرن یک میخ مربعی است که نمیتوان او را محدود به سوراخ مربع کرد (فراتر از نقشش ظاهر میشود) و از سبکی دفاع میکند که بیش از یک دهه است که کارشناسان و بازیکنان حریف را به طور واحد به حیرت و خاراندن سر وا میدارد. او نه مهاجم وسط، نه مهاجم دوم (سایه)، نه هافبک تهاجمی و نه وینگر است؛ بلکه کمی از هر کدام و بیش از هر همه آنها است. به قول خودش و در لفظ اختصاصی او یک «راومدویتر (Raumdeuter)» (یابنده فضا [خالی]، محرک، مهاجم، آلمانی) است.
مولر در تابستان سال 2000 در سن 10 سالگی به بایرن پیوست و یک ماه پیش از تولد 19 سالگی خود اولین بازی خود را در بوندسلیگا انجام داد. وی توضیح میدهد: "من دوست ندارم در دسته مهاجمین طبقهبندی شوم. من خودم را یک مهاجم نمیبینم. من دوست دارم در فضای پشت خط میانی (هافبک) حریف فعال باشم. اینجا میتوانم بیشتر از همه به حریف ضربه بزنم. من ترکیبی بین یک مهاجم و یک هافبک هستم. من یک راومدویتر هستم. این به غریزهی من مربوط است."
شِم گلزنی مولر و فضای بازی او به وی این امکان را داده تا بین سالهای 2010 تا 2020، 108 گل در بوندسلیگا به ثمر برساند. فقط همتیمی او، رابرت لواندوفسکی و کاپیتان بروسیا دورتموند، مارکو رویس، در این بازه زمانی گلهای بیشتری زدهاند؛ در حالی که او با تعداد 164 پاس گل در همان بازه زمانی و تا سال 2022 پیشتاز است. او به رکورد 21 پاس گل در فصل 2019/20، 18 پاس گل در فصل 2020/21 و 17 پاس گل در فصل 2021/22 رسیده است. بیشتر از یک سوم آنها از سال 2014 است که لواندوفسکی به بایرن مونیخ پیوسته است.
لواندوفسکی بارها و بارها در مورد دست راست مورد علاقه خود صحبت کرده است: "او به من کمک زیادی میکند؛ ما به خوبی یکدیگر را تکمیل میکنیم. توماس همیشه با تحرک زیادی به سمت دروازه حریف میرود. وقتی او بازی میکند همیشه یک بازیکن بیشتر در محوطه جریمهی حریف داریم و من در مقابلم بهجای دو یا سه مدافع فضای بیشتری دارم."
مکانیزم تاثیرات مولر به اندازه کافی ساده است؛ پاسهای سریع، لمس کمتر، دویدنهای به موقع و حرکات کارآمد ولی شیطانی در جزئیات.
شماره 25 بایرن که محدودیتهای موقعیتی مدافعان حریف را تحت فشار قرار میدهد، خط آفساید را در آغوش میگیرد، اغلب تا حدی که موازی با لبه بیرونی آن میشود و به ندرت از آن خارج میشود. نکته جالب توجه اینجا است که به لحاظ آماری از هر دو بازی در لیگ یک بار در آفساید گرفتار میشود. 112 بازی با پیراهن تیم ملی آلمان، 10 گل در جام جهانی فوتبال و قهرمان سال 2014، آزادانه پرسه میزند و از نقاط قوت به عنوان یک فرصت طلب چند کاره به جای سیستم تاکتیکی که بخشی از آن است، استفاده میکند. این یک قدم کوچک برای مولر ولی یک خیز بزرگ برای مدافعان بوندسلیگا است.
مولر در گفتگو با سایت Goal درباره رادار خود گفت: "کلید آن زمانبندی بین فردی که پاس را میزند و شخصی که در منطقه درست میدود است. ناحیههای خطرناکی در فوتبال وجود دارد که اگر برای مطالعه آنها وقت بگذارید، متوجه میشوید که چه چیزی بیشتر به دفاع حریف آسیب میزند. اغلب بین خطوط اجرا میشود ولی در زمان مناسب. بازی بدون توپ من در بین خطوط و مناطق عمقی و فضاسازی در یک سوم پایانی همیشه یکی از بزرگترین نقاط قوت من بوده است. واقعا هیچ چیز مرموز در مورد آن وجود ندارد."
مولر در خطرناکترین حالت خود با پشت به دروازه یا در موقعیت کناری بازی میکند. او توانایی عجیبی در ارزیابی الگوی بازی و شکل دادن به فاز بعدی آن با دویدن مداوم برای ایجاد فضایی در خط دفاع و ارائه یک گزینه پاس جایگزین دارد.
او جلوی برخی از باهوشترین پاسورهای حرفهای بازی کرده است اما فضاهای خالی را به خوبی زیر نظر میگیرد که حتی افرادی مانند تیاگو آلکانترا ممکن است آنها را از دست بدهند یا حداقل در ابتدا درباره آنها فکر کنند و آن را پردازش کنند. یک اشارهی دست و یک حرکت دویدن مارپیچ محاسبه شده تمام چیزی است که لازم است تا یک حمله امیدوارکننده به یک حمله تعیین کننده تبدیل شود.
مولر ادامه میدهد: "این به بازی بدون توپ، سرعت فکر و اعتماد به تواناییهای خود خلاصه میشود. من نمیگویم که غیرعادی هستم. اگر به مهارتهای فنی و فردی من نگاه کنید، تنها چیز غیر معمول خود من به طور کلی است. من تکنیک خوبی دارم اما زیاد اهل دریبل زدن نیستم. مهاجمانی هستند که ضربههای بهتری میزنند یا سریعتر هستند. چیزی که غیرعادی است این است که علیرغم آن ضعفها به اوج رسیدم، زیرا جنبههای دیگری در من وجود دارد که بازی من را خیلی خوب نشان میدهد. این چیزی است که به نظر میرسد هیچکس متوجه آن نمیشود. آنها به جای این که به این فکر کنند که چه نوع فوتبالیستی هستم، از خود میپرسند که چگونه این فوتبالیست میتواند در چنین تیم موفقی در بوندسلیگا بازی کند و نه یک تیم معمولی بوندسلیگا یا چگونه میتواند بهترین گلزن جام جهانی شود و این مدل سوالات؛ چرا که نه؟!"
یک دلیل بزرگ برای عدم شناخت این است که به هیچ معیاری وجود ندارد که به سادگی بتواند سهم کلی مولر را اندازهگیری کند.
اگر چه این بازیکن 32 سال سن دارد با نظم نگران کنندهای گل میزند و گل میسازد؛ 269 گل و 282 پاس گل در بیش از 730 بازی رسمی برای باشگاه و کشور به طور دقیق. این همان کاری است که او در لحظات قبل از پاس ورودی یا شوت، بدون توپ انجام میدهد که او را از رشته و ارتباط مجزا میکند. و در حالی که شواهدی مبنی بر استفاده تاریخی از مفاهیم محیط و پیرامون در بابل در دوران باستان وجود دارد، هنوز هیچ راهی برای سنجش چگونگی ایجاد فضا و کیفیت آن وجود ندارد.
قضیه توماس مولر ممکن است هرگز محقق نشود، اما بازیکنان همیشه راهی برای رسیدن به اوج خود پیدا میکنند. آنها مانند اولین و احتمالا آخرین راومدویتر به آنجا نخواهند رسید.
شاید در کهکشانی نه چندان دور، مهاجم کلاس جهانی بایرن اعتباری را که شایسته آن است را دریافت کند.
Chris Mayer-Lodge